سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انت الذی..........و انا!!!!!!!!!!

چهارشنبه 86 آذر 21 ساعت 10:53 عصر

ماه ذی الحجه هم اومد,ماه حج و زیارت ,ماه خدا و دیدار معشوق. توی این روزایی که زائرای کعبه عشق میومدن برا خداحافظی ,همش حسرت بودبرام و آرزو که کاش یه روزی که نه تو عالم پیری باشه که تو همین جوونی مهمون خونه خودش کنه,تا شاید حالیم شه عشق چیه ,معشوق واقعی چه صفاتی داره ,تا شاید اینجوری یه کمی از ترافیک این کاروانسرای دل کم شه؟!!!..که این دل ,دل بشه و کعبه ,درون قلبم باشه و قلب بشه حرم خودش....(القلب حرم الله و لا تسکن ....)...ازش خواستم تا که مهمونم کنه نه واسه اینکه بعد اون لقب حاجی رو یدک بکشم ,که حلقه بندگیشو به گردن بندازم...انشالله که به زودی و برا همه.......

اما تو این ماه ,عرفش خیلی دلچسبه و آدمای عاشق رو حسابی کیفور میکنه و برای اونایی که مثه من ماه رمضون و شبهای قدر رو بی بهره رد کردن شاید یه جورایی روز جبران باشه (امتحان برا تجدیدیا) دعای امام حسین تو روز عرفه هم خودش عالمیه..هر چند هر دعایی یه حال خاصی رو می طلبه و هر کسی با یه دعای خاص حال میکنه..

دعای امام حسین تو روز عرفه منو یاد کمیل حضرت علی می ندازه,هر دوتاشون هم باید یه گوشه دنج و خلوت گیر اورد و حسابی خلوت کرد بر عکس دعا توسل که همه عشقش با جمع بودنشه...

دعا رو با حمد خدا شروع میکنه ,بیان بزرگی...,اقرار به مشتاقی.., بیان نعمتها..,عجز در شکر گذاری...,نمی دونم واقعا کیه که وقت مناجات از راز خطهای پیشونی و کوچه هایی که نفس آدم به هنگام تنفس طی میکنه و تب و تاب لبها در شکل دادن به واژه ها بگه؟؟؟؟؟؟؟؟آدم می مونه این جور عجز و اقرا به گناهکار بودن و طلب عفو از جانب کسی چون حسین (ع) بوده؟؟..وقتی با طلبکاری بعضی اوقات خودمون مقایسع می کنم که :..........

خدایا من کسی هستم که فرمانم دادی اما اطاعت نکردم ,نهی ام نمودی اما اجتناب نکردم ,از معصیت بر حذرم داشتی اما امرت را زیر پا گذاشتم و نهی ات را مرتکب شدم ,اما این مخالفت ها از باب دشمنی با تو وبا عنوان گردنکشی در برابر تو نبوده است. بلکه هوای نفس مرا به سوی آنچه تو کنار زده ای و نهی فرموده ای کشانید و این شیطان بود که مرا بر مخالفت یاری داد و با آنکه دانا به وعید های تو بودم و امید به عفوت داشتم .,بر مخالفت اقدام نمودم. اینک در محضرت هستم در حالی که کوچک و خوار و خاشع و ترسانم و به درگاه عفو وآستان رحمت تو پناه آورده ام ,در حالی که یقین دارم هیچ کس مرا از قهر تو امان ندهد.پس مرا ببخش ,چونان بخششی که در حق گدایان آستانت داری و بر من منت گذار با الطافی که بر تو بزرگ نیست.(صحیفه سجادیه)


نوشته شده توسط : مریم

نظر دوستان [ نظر]


مسابقه بهترین هاست؟!!!!

سه شنبه 86 آذر 6 ساعت 10:37 صبح

چون حضور و غیاب به راه بود و درسه هم جوری نبود که عمرا یه صفحشو تو همون کلاسم بشه فهمید,هر جلسه مثه یه بچه خوب و منظبت سر کلاس حاضر می شدیم ,استاد هم میومد و درسشو می داد,جدی هم بود و کلی کلاس..

خیلی تعریفشو تو بخش می کردن ,مخصوصا دوستم که یه دو سه باری هم کواتنوم رو افتاده بود ,داشت پایه علمیشو قشنگ قوی می کرد!!!

از بچه ها که می پرسیدی همه می گفتن : تا جایی که ما می دونیم از لحاظ علمی از همه تو بخش فیزیک سره حتی تو کشور هم!!!خیلی درسته کارش بابا؟!!!! اوله ..بهترینه..تکه..

استاده هم با کلی کلاس میومد و بادی هم به غبغب می انداخت وشروع می کرد به درس دادن(اونم چه درسی دست به ما ژیکم نمی زد,آخه بهترین ها که ازین کارا نمی کنن,ازین دستگاه جدیدا داشت..با اون تدریس می کرد,اوه چه جور می شد یه کلام رو تخته می نوشت یکی هم نبود بگه کی کوانتوم رو اینجوری فهمیده ه ما دومیش باشیم..)

بعد هم اگه وقت می کردنیه خورده از محاسن اونور آب می گفتن و یه خورده از عقب موندگی اینور آب و اینکه هیشکی قدر امثال (این بهترین ها) رو نمی دونه..حل تمرین هم که الا ماشالله,یه فوقی رو گذاشته بود برا حل تمرین..تو اتاقشم که وقت قبلی می خواست (بابا درک کنید کارشون درسته اولن تو کشور..کم الکی نیست..!!)

توی کلاس این استاد بزرگ ذهنم همه جا می رفت با این تدریس خوبشون الا درس ,نمی دونمم که چرا هر وقت هم اون لقب بهترین رو از خودشون یا بچه ها می شنیدم به جای اینکه شیفته و واله بزرگی این استاد عزیز بشم یاد چمران میوفتادم و او حرفا و اون....

ای خدای بزرگ آنقدر به ما عظمت روح وتقوا عطا کن که همه وجود خود رو با عشق قربانی کنیم!

خدایا آنچنان تارو پود وجودمان را باعشق وجود خود عجین کن که در وجودت محو شویم

خدایا ما را از وجود گرداب خودخواهی واز باد هوا و هوس نجات بده و به ما قدرت ایثار عطا کن.

خدایا در این لحظات سخت امتحان نور ایمان را برقلب ما بتابان و ما را از لغزش نگاه دار.

خدایا ما را قوت ده که طاغوت خودپرستی را به زیر افکنیم وحق و حقیقت را فدای منفعت های خویش نکنیم.

......نمی دونم چرا چمران و چمران ها تو این مسابقه اولین و بهترین ها شرکت نکردن(حتما عرضشو نداشتن؟!)

نمی دونم....ولی میدونم استاد من و امثال این بزرگوار اگه هم اول و تک باشن تو رشتشه و ضمینه خودشون که هستنن بهترین نیستن..(این برداشته من البته)


نوشته شده توسط : مریم

نظر دوستان [ نظر]


خدایا اجازه

چهارشنبه 86 آبان 23 ساعت 12:0 صبح

سلام

بگم؟..

گاهی وقتا بدجور دلم واسه خدا تنگ میشه.یه وقتایی دلم میخواد بهم یه وقت خصوصی بده و تو یه جلسه خصوصی درد دلامو بشنوه.

اون منو از ملاقاتش محروم نمی کنه..و هیچ وقت اسمم وارد یه لیست انتظار طویل نمی شه که معلوم نیست کی نوبت به من برسه

محاله محال ممکنه بهم بگه نمی بذیرمت..

خیلی بزرگواره..باوجودی که بالاترین مقام  این دنیای شلوغ بلوغه..هیچ وقت منتظرم نمی ذاره

وقتی تو دفتر خاطراتم نامه هامو مرور میکنم میبینم حتی یه نامه بی جواب نمونده..

باهاش یه قرار گذاشتم.........

که اون کمتر از عالی ترین بهم نده و همیشه مراقبم باشه....

منم بهش قول دادم حتی اگردل بی قرارم در حسرت ارزویی بال بال میزد و شوق استجابت دعایی اتیشم می زد با تمام وجودم..اول بگم خدایا اجازه؟

خدایا تو اجازه میدی؟تو صلاح میدونی؟

اعتراف میکنم قول سنگینیه وعمل کردن بهش مثه به زبون اوردنش کار ساده ای نیست..واسه همین ازخودش خواستم....

منو به اون نقطه برسون که بدونم همه چیز از سوی تو خیر مطلقه..حتی اگر ظاهرا همه چیز عذاب اور ودشوار باشه.

توی تنهاترین لحظات تنهاییم..درست تو لحظه ای که فکر میکردم هیچ کس نیست ..اون موقع واسم نشون فرستادی که من خودم تا اخرین لحظه باهاتم..

روزهایی رسید که فکر کردم با من قهری..تو حتی در همون لحظه ها با همون فکر اشتباه از من قهر نکردی منو به خاطر این افکار کودکانه ترک نکردی..

من دوستت دارم..منو ببخش اگه قولم مثه خودم کوچیکه اما دلم به بزرگی بی حده تو خوشه


نوشته شده توسط : مریم

نظر دوستان [ نظر]



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

یاد بود!؟! ..روز وصل یاد بادان یاد باد..
دعوت..
ریخت وپاشهای من..
.....
[عناوین آرشیوشده]