• وبلاگ : راه اسماني
  • يادداشت : عاشقي..
  • نظرات : 5 خصوصي ، 20 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    يک شبي مجنون نمازش را شکست
    بي وضو در کوچه ليلا نشست
    عشق آن شب مست مستش کرده بود
    فارغ از جام الستش کرده بود
    سجده اي زد بر لب درگاه او
    پُر ز ليلا شد دل پر آه او
    گفت يا رب از چه خوارم کرده اي
    بر صليب عشق دارم کرده اي
    جام ليلا را به دستم داده اي
    وندر اين بازي شکستم داده اي
    نشتر عشقش به جانم مي زني
    دردم از ليلاست آنم مي زني
    خسته ام زين عشق،دل خونم نکن
    من که مجنونم تو مجنونم نکن
    مرد اين بازيچه ديگر نيستم
    اين تو و ليلاي تو... من نيستم
    گفت اي ديوانه ليلايت منم
    در رگ پنهان و پيدايت منم
    سالها با جور ليلا ساختي
    من کنارت بودم و نشناختي
    عشق ليلا در دلت انداختم
    صد قمار عشق يکجا باختم
    کردمت آواره صحرا نشد
    گفتم عاقل مي شوي اما نشد
    سوختم در حسرت يک يا ربت
    غير ليلا بر نيامد از لبت
    روز و شب او را صدا کردي ولي
    ديدم امشب با مني گفتم بلي
    مطمئن بودم به من سر مي زني
    در حريم خانه ام در مي زني
    حال اين ليلا که خوارت کرده بود
    درس عشقش بي قرارت کرده بود
    مرد راهش باش تا شاهت کنم
    صد چو ليلا کشته در راهت کنم