امروز داشتم به حرف یکی از دوستان فکر می کردم که می گفت وبلاگتون مطالب مربوط به رشتتون رو بزارین و ازین حرفها..بعد اومدم هر چی فکر کردم چیزی به ذهنم نرسید که خدایا من چه جور می تونم این کار رو کنم. منی که درس رو تا پاس شد بعد جلسه کلهم پاکش می کنم از ذهنم ..اصلا به جایی نرسیدم. بعد به فکر کار و اینا افتادم و دیدم که قربونش برم این درس خوندنه زیاد اونجام فایده نداره که صد البته تنها اهرم قوی در پیدا کردن کار داشتن بندهای سه گانه پ (پول-پارتی-پررویی) هسته ..خب یه جورایی فکر کردم ضرر بزرگیه چند سال عمرت رو بری بزاری بعد هم قرار باشه یه تابلو باشه که ایشالا فقط به درد قاب دیوار نخوره....نمی دونم من که تو فکر موندم..ولی خب درسهای جانبیش هست که تو زندگی به درد خواهد خورد..و اون اندیشه هاست که یاد ادم می مونه نه فرمول ها
======
از آن روزى که آرمسترانگ اولین قدمها را روى ماه گذاشت تا به امروزه هر جا سخن از آن حادثه تاریخى به میان آمده همه مىخواهند بدانند او در آن لحظه چه دیده و چه گفته است و هزاران نفر آرزو کردهاند اى کاش جاى او بودند و آنچه را که او دیده، ولى آرمسترانگ خود از آنچه شنیده بود، مبهوت ماند تا جایى که از لذت مىدیدند آنگونه دیدهها چشم فرو بست و به دنبال شنیده گرانبهاى خود رفت اولین انسانى که قدم بر روى ماه گذاشت نیل آرمسترانگ بود..و اسلام آورد.. تغییر مذهب او پس از آنکه فهمید صداى عجیبى که به هنگام قدم نهادن بر ماه شنیده صداى «اذان» بوده است که مسلمانان در وقت دعوت به نماز ادا مىکنند وقتى براى اولین بار او صدا را شنید فکر کرد که گوشهایش چیز دیگرى شنیده و از این تجربهاى که برایش پیش آمده بود، فوقالعاده متعجب شد به هنگام بازگشت از سفر فضایى و سفر به کشورهاى مختلف جهان یکى از جاهایى که مورد بازدید آرمسترانگ قرار گرفت، پایتخت مصر، شهر قاهره بود که مجددا آرمسترانگ همان صدا را با همان کیفیت که در ماه شنیده بود شنید و وقتى که از یکى از مصریانى که او را همراهى مىکرد درباره صداى مورد نظر پرسید به او گفته شد که این صداى اذان است که مسلمانان به هنگام دعوت به نماز مىگویند او کاملا مبهوت شده بود چون این دقیقا همان صدایى بود که عینا در ماه در از بین شکاف بزرگی شنیده است پس از این اتفاق بود که آرمسترانگ تصمیم گرفت درباره مذهب چیزهایى یاد بگیرد و سرانجام اسلام را پذیرفت نتیجه این اقدام (پذیرفتن اسلام) آرمسترانگ شغلش را از دست داد ولی خدا رو پیدا کرد اون هم با علم و یقین (کلاس نجوم-)
نوشته شده توسط : مریم
لیست کل یادداشت های این وبلاگ