ای سیبِ سُرخِ غلت زنان ,در مسیر رود
یک شهر,تا به من برسی عاشقت شده اند!!!
نوشته شده توسط : مریم
نظر دوستان [ نظر]
روزم نو میشود
حال و روزم..!!!
سال نو
لباس های نو
چهره های نو
دوستی های نو
ایده های نو
خواستنهای نو
کارهای نو
دلبستگی های نو
موقعیتهای نو
شادیهای نو
فکرهای نو
سلام های نو
روزی نو شدنمان باد
سال قبل بی سلام شروع شد,اما با سلام به انتها رسید,به خوبیت...امید که سال نو از همان آغاز با سلام همراه باشد.
نوشته شده توسط : مریم
نوشته شده توسط : مریم
نظر دوستان [ نظر]
یکی امروز بودنش نعمته , فردا نبودش غنیمت!!
یکی بود و نبودش برابره..
یکی تکرار مکرره
یکی کتابیه که خونده شده
یکی تاریخ مصرفش قبل از چاپ گذشته
یکی اونقدر دامنه داره که مدام تجدید چاپ میشه
یکی اینقدر حضورش واضحه که وقتی دیگه نیست میفهمی چقدر "هست"
عاشق کتابای چاپ مجددم!!
گروه سنی ندارن..گروه فکری شاید !!
بدون عنوان و تیتر..
کتابی که هزار بار بخونمش شاید نفهمم اخرش چی بود
هنوز بعد همه این سالها هنوز تمومش نکردم
نیست یا هست..هست یا نیست!!!
*بعد نوشت :شک کردم که نکنه من واقعا در مورد کتاب و کتابخونی مطلب نوشته باشم!!!
نوشته شده توسط : مریم
چشمه های خروشان تو را می شناسند
موجهای پریشان تو را می شناسند
پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی
ریگهای بیابان تو را می شناسند
نام تو رخصت رویش است و طراوت
زین سبب برگ و باران تو را می شناسند
از نشابور بر موجی از «لا» گذشتی
ای که امواج طوفان تو را می شناسند
اینک ای خوب فصل غریبی سر آمد
چون تمام غریبان تو را می شناسند
کاش من هم عبور تو را دیده بودم
کوچه های خراسان تو را می شناسند
نوشته شده توسط : مریم
نظر دوستان [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ