هرکس می خواهد شیرینی عبادت را بچشد کسی را جز برای رضای خدا دوست ندارد.پیامبر اکرم (ص) ما هم که اصلا رتبه بندی نمی کنیم آدما رو؟!!!!.
.استادم قابل احترامه و تا دیدمش سلام میدم بلند و رسا...نمره پایان ترمم دستشه
همکلاسیم که دوستمه و باهاش جورم این حرفا نیسته.... جزوه ازش می گیرم و تودرسا کمکم میده..
مامان که فرشته هسته و دوستش دارم یه عالمه...اگه یه روز نباشه خونه میشه جهنم یا بازار شام واز گرسنگی هم..
فلان آقا باید احترام که هیچ تا کمرم خم شد ...میزش حسابی میزه؟! با یه اشارش کارت تو فلان اداره ردیفه
همکارم که خیلی خوبه....اگه اون نباشه کی کمکم بده یا چه جور برم مرخصی
بچمو...دوسش دارم....خیلی خوشگله شایدم بگن چون بچمه؟!!!
رئیس فلان اداره خیلی آقاست...اگه اون بخواد سه سوته استخدام میشی.
اینجور نیست؟!!!!..تازه می خوایم راه سیر و سلوک رو هم بریم.
شیخ رجبعلی خیاط خودشون میگن:نفس اعجوبه است شبی دیدم حجاب (حجاب نفس و تاریکی باطن)دارم و طبق معمول حضور پیدا نمی کنم ریشه یابی کردم و با تقاضای عاجزانه متوجه شدم عصر گذشته یکی از اشراف تهران به دیدنم آمده بود و گفت دوست دارم نماز مغرب و عشا را با شما به جماعت بخونم و من برای خوشایند ایشون عبای خودم رو بر دوشم انداختم ..همرزم شهید محمد حسین یوسف الهی :اورکت رو انداخته بودم و شونه هام و می خواستم به ملاقات یکی از روحانیون برم که دستامو دراز کردم توی آستینهای اورکت و اونو منظم کردم.محمد حسین که داشت کنارم راه می رفت و حرکات منو می دید گفت:برگردیم این کارت خالصانه نیست. وقتی نماز می خوندی اورکت رو شونه هات بود اما حالا که می خوای بری ملاقات اون رو درست می پوشی.!!
اینجاها محک های خوبیه که آدما رو از هم سوا می کنه...ارزش هر کدوم و عیارشون رو..که هر کی چند مرده حلاجه و کی ..
پ.ن-1:در مورد پست فبلی ازاونایی هستم که زیادی بزرگ شدن آخه حساب کتابم به شدت خوب شده این روزا..چرتکه می ندازم
پ.ن-2:در مورد دو تا پست قبل هم که....بازم باید بگم عرفان با حماسه سازگار..من نمیگم..عیانه
پ.ن-3:پی نوشت هم چیر خوبیه ها...برداشت آزاد کردیمش از وبلاگ دوستان
نوشته شده توسط : مریم
زیاد جدی نگیرین..بی ربط بی ربط.............
چند شب پیش نشسته بودم پشت کتابا و تو حال خودم بودم که سر وکله این مهمونهای همیشگی پیداشون شد(بچه های آبجی و داداش) و مثل همیشه خراب شدن سر من(اینم از مزایای ته تاغاری بودن..)هر کدوم شش دنگ اتاق رو صاحبن ..منم که اون شب حوصله نداشتم نشستم و به کاراشون نیگاه می کردم.بعد زیر و رو کردن اتاق رفتن سراغ کامپیوتر و تا تونستن بازی کردن و کارتون دیدن(جهت رفاه حال مشتریان انواع و اقسام بازی و کارتون در آرشیو موجود می باشد.) حالا چقدر با علاقه واسه من تعریف می کردن که........آخرشم من نفهمیدم که این کانتر چیه و یا چرا همه لباسا حتی جوراباشون باید عکس چمیدونم اسپایدر من باشه. .ولی واقعا چه دنیایی دارن بچه ها..به چشاشون که نیگا می کنی می بینی چقدر پر فروغه و شفاف...توی چشاشون نور حقیقته که برق می زنه مثه ماها نیستن که بعد دو ثانیه مجبور بشه چشاشو ببنده که نکنه یه چیزیو بخونه
که؟؟!!...دنیاشون خالی از دوز و کلک..یاد بچگیهای خودم افتادم
نوشته شده توسط : مریم
چند هفته اخیر حرفهای یه بنده خدا در مورد صوفیها و دراویش باعث شد برم دنبال این موضوع,رفتیم با دوستمون تا می شد کتاب متاب در مورد تصوف و عرفان و صوفی گری گیر آوردیم ,جالب بود برام ببینم حرفشون چیه,...دوست گرام مون به شنیدن یه کلام از استاد قناعت کردن و کل مسئله براشون حل شد.اما ازون جایی که من بچه فعالی هستم قانع نشدم(یه جورایی خواست کم نیارم) ادامه دادم بیشتر کتابها هم شرح مختصری از تصوف و شروع اون بود..با یه خورده کلمات قلمبه سلمبه که اصطلاحات تصوفه و اصلا نمی تونستم بخونمشون چه برسه به حالا بماند..... .اما تصوف:اینجوری معنی شد که راهی برای خداشناسی و پی بردن باسرارپس پرده غیب ولی با مجاهدت و چشم پوشی از لذتهای مادی... .این که گاهی یه کلمه ورد میشه,اون مکاشفاتشون که انگار مهمترین قسمت و تکیه گاه (که اینو مرتاض های هندی هم دارن فک کنم..)هرچی بیشتر می فهمیدم برام عجیب تر می شدن,اگه حرفهای رابعه زیبا بود..اگه حلاج انچنانه..فکر می کردم اصلا این چه روشیه...آیا عرفان درست همین زهد خشکه که تنها یه بعد داشته باشه .تارک دنیا ,خودش هست ذکرش و خانقاه..و اصلا این زهد به چه کار خلق خدا میاد؟؟
اگه فلان صوفی به مردیش میگه ذکر یه کلمه(مثلا الله) رو اونقد تکرار کن که از زبونت به قلبت بره و تو قبلت اونقدر بمونه که توش حک بشه و بعد محو بشه و تو ذهنت بشینه؟!!!!!!! من تو این کلام فکری ندیدم و درسی برا زندگی امروز خودم. اما کلمات امامی چون حسین (ع): نمیفرمایند من با یزید بیعت نمی کنم که می گن مثل من با مثل یزید بیعت نمیکنه؟!!!!!
یا همه میدونن حاجی ها 8احرام میبندن,9تو عرفات می مونن,شب دهم تو مشعر و روز دهم در منی و بعد می تونن بیان و طوافشون رو بکنن اما چرا امام حسین که اینهمه راه رو از مدینه تا مکه با قافله آمده و چند ماهی در مکه مونده,با اونکه مناسک حج چند روز بیشتر نیست برای حج نمی مونه و بعد چند روز نمی ره؟!!!
جواب امام:الان فرصت حج نیست گر چه جز ماه های حج است,تازه حاجی ها در مکه احرام بسته اند و به طواف عرفات می روند ,اما من امام ناطقم ومی گویم وقت حج نیست الان باید رفت به کربلا و خون داد.
حداقل این چند تا رو دیدیم که هنوزم که هنوزه حرفی هست که محدود به زمان نشده..(8 سال جنگ و شهدای دانشجو..)و امثالهم..
عرفان و زهد ناب با حماسه سازگاره,انزوای از دنیا سوای انزوای از خلق خدا و وخدمت به خلق خداست .
امام حسین هم اونایی رو به کربلا دعوت می کند که جز به حماسه عرفان و عرفان حماسی فکر نمی کنن و توی کربلا هم خبری از زاهد و عابد محض نیست.
فک کنم حال خودمون هم همینه,الان اونایی که بوی زهد خشک و عبادت خشک ازشون میاد نه کربلائی هستن نه انقلابی و خواه ناخواه چون امام زمان غائب هستند در سایه غیبت به ایشون ارادت دارن,که اگه حضرت ظهور کنن اولین کسایی هستند که از حضرت بر می گردند...
این بازی تکراری تاریخه..از زمان امام علی..........تا
نوشته شده توسط : مریم
این چند روزه برا عرفه خدا زیارت امام رضا رو روزیم کرد اونم تو جمع دوستان چندین برابر به قول معروف چسبید.عرفه-زیر برف و بارون جلو گنبد آقا شما بگین نمی چسبه (همینجا گفته باشم یاد همه بودم چه به اسم /آیدی/اسم وبلاگ..حالا هر جور شده)..تو جاده و برف بازیاش نه که برف ندیده بودیم
,همین دیگه..میشد که همش آخرین نفرامی موندیم و نق می شنیدیم..ساعتای 3 نصفه شب مسیر راه حرم ..سکوتش..نماز و بعد دارالقران و دعای عهدش و اون گلایی که همه مشتاق بودن بهشون برسه ..زیر زمین که راحت تر می شد خلوت کرد و حرف زد..نشد و شاید نخواستیم ,شاید روم نشد جلو بریم و دست به ضریح برسونیم حالا معلوم نیست تو این چند روزی که مهمون حریم امنش بودیم اصلا به چشمشون اومدیم و نگاهمون کردن الله اعلم.دیگه بگم..قبر نخودکی هم که مثل همیشه اطرافش پر از آدمایی بود که یه جورایی متوسل شده بودن تا حاجت بگیرن(جالب بود و لی یاد جمله یکی از خادما افتادم که میگفت منبع فیض اینجاس چرا ...)حر عاملی ..شیخ بهائی..از همه بیشتر مشتاق زیارت قبر مجتهدی بودم که دو سه باری رفتیم و به در بسته خوردیم تا بالاخره...(ریاضتکی برا امثال من بود)..خیلی شخصیت بزگی دارن..می مونه آدم اون تهذیب نفس-ریاضت کشیدنشون-امتحاناتشون(پشت پا زدن به زندگی مرفه پدر-ماجرای یوسف و زلیخایی)-20سال بیابون نشینی-عشق به اهل بیت و ابا عبدالله-توسلاتشون-بیماریشون و قبول اون-نمی دونم واقعا چی بگم دیگه..یه جورایی شخصیت این افراد برام جالبه و سوال برانگیز که چه جوری به این مقامات رسیدن..مجتهدی:عاشق اگر رنگی از معشوق نگیره در عشق خود صادق نیست و به برکت عشق اهل بیت میشه راه چندین ساله رودر زمان کوتاه طی کرد
نخودکی:در راه حق و سلوک این طریق اگر به جایی رسیده ایم به برکت بیداری شب و مراقبت در امور مستحب و ترک مکروهات ولی اصل و روح همه این اعمال خدمت به خاندان رسول اکرم هست
رجبعلی خیاط:اگر کسی طالب راه نجات باشه و بخواهد به کمال واقعی برسه باید به چهار چیز تمسک کنه:یک حضور دائم /دو توسل به اهل بیت/سه گدایی شبها/چهار خدمت به خلق
حاج اسمائیل دولابی :توجه ات به هر چه باشد قیمت تو همان است
,اگر توجهت به خدا و خوبان باشد قیمتی می شوی ,هواس تو به هر که رفت تو همانی بهجت:نهایت عرفان ;عمل به واجبات و ترک محرمات .وقتی دقت می کنی میبینی این مردای خدا که عبد صالحش شدن تو دنیای دیگه نبودن و هم عصرمون,حرف همشون یکیه ,که اونو هم می دونیم اماکاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش چه کنی ,ره ز که پرسی,چه کنی ,چون باشی؟
نوشته شده توسط : مریم
انت الذی..........و انا!!!!!!!!!!
ماه ذی الحجه هم اومد
,ماه حج و زیارت ,ماه خدا و دیدار معشوق. توی این روزایی که زائرای کعبه عشق میومدن برا خداحافظی ,همش حسرت بودبرام و آرزو که کاش یه روزی که نه تو عالم پیری باشه که تو همین جوونی مهمون خونه خودش کنه,تا شاید حالیم شه عشق چیه ,معشوق واقعی چه صفاتی داره ,تا شاید اینجوری یه کمی از ترافیک این کاروانسرای دل کم شه؟!!!..که این دل ,دل بشه و کعبه ,درون قلبم باشه و قلب بشه حرم خودش....(القلب حرم الله و لا تسکن ....)...ازش خواستم تا که مهمونم کنه نه واسه اینکه بعد اون لقب حاجی رو یدک بکشم ,که حلقه بندگیشو به گردن بندازم...انشالله که به زودی و برا همه.......اما تو این ماه
,عرفش خیلی دلچسبه و آدمای عاشق رو حسابی کیفور میکنه و برای اونایی که مثه من ماه رمضون و شبهای قدر رو بی بهره رد کردن شاید یه جورایی روز جبران باشه (امتحان برا تجدیدیا) دعای امام حسین تو روز عرفه هم خودش عالمیه..هر چند هر دعایی یه حال خاصی رو می طلبه و هر کسی با یه دعای خاص حال میکنه..دعای امام حسین تو روز عرفه منو یاد کمیل حضرت علی می ندازه
,هر دوتاشون هم باید یه گوشه دنج و خلوت گیر اورد و حسابی خلوت کرد بر عکس دعا توسل که همه عشقش با جمع بودنشه...دعا رو با حمد خدا شروع میکنه
,بیان بزرگی...,اقرار به مشتاقی.., بیان نعمتها..,عجز در شکر گذاری...,نمی دونم واقعا کیه که وقت مناجات از راز خطهای پیشونی و کوچه هایی که نفس آدم به هنگام تنفس طی میکنه و تب و تاب لبها در شکل دادن به واژه ها بگه؟؟؟؟؟؟؟؟آدم می مونه این جور عجز و اقرا به گناهکار بودن و طلب عفو از جانب کسی چون حسین (ع) بوده؟؟..وقتی با طلبکاری بعضی اوقات خودمون مقایسع می کنم که :..........خدایا من کسی هستم که فرمانم دادی اما اطاعت نکردم
,نهی ام نمودی اما اجتناب نکردم ,از معصیت بر حذرم داشتی اما امرت را زیر پا گذاشتم و نهی ات را مرتکب شدم ,اما این مخالفت ها از باب دشمنی با تو وبا عنوان گردنکشی در برابر تو نبوده است. بلکه هوای نفس مرا به سوی آنچه تو کنار زده ای و نهی فرموده ای کشانید و این شیطان بود که مرا بر مخالفت یاری داد و با آنکه دانا به وعید های تو بودم و امید به عفوت داشتم .,بر مخالفت اقدام نمودم. اینک در محضرت هستم در حالی که کوچک و خوار و خاشع و ترسانم و به درگاه عفو وآستان رحمت تو پناه آورده ام ,در حالی که یقین دارم هیچ کس مرا از قهر تو امان ندهد.پس مرا ببخش ,چونان بخششی که در حق گدایان آستانت داری و بر من منت گذار با الطافی که بر تو بزرگ نیست.(صحیفه سجادیه)نوشته شده توسط : مریم
لیست کل یادداشت های این وبلاگ